جدول جو
جدول جو

معنی لطایم

لطایم
لطیمه ها، مشک ها، نافه های مشک، بازارهای عطرفروشان، جمع واژۀ لطیمه
تصویری از لطایم
تصویر لطایم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با لطایم

لطائم

لطائم
لطایم در فارسی مشک ها، بوهای خوش جمع لطیمه مشک ها، بویهای خوش
لطائم
فرهنگ لغت هوشیار

لطایف

لطایف
جمع لطیفه: چیزهای نیکو و نغز: ابوالمظفر رئیس غزنین - نایب پدرش خواجه علی - به پروان پیش آمد با بسیار خوردنیهای غریب و لطایف، گفتارهای نرم و مطبوع: رسول آنجا رسید و پیغامها بر وجه نیک بگزارد و لطایف بحدی بکار آورد تا آن قوم را بخوابی فرو کرد، دقایق نکات باریک: ابوالفضل در لطایف ادب بارع تر بود
فرهنگ لغت هوشیار

لطایف

لطایف
لطیفه ها، سخنان نیکو و پسندیده که باعث شادی و انبساط می شود، در فلسفه لطیف ها، کنایه از نکته های نغز، کنایه از امر بسیار دقیق که قابل درک است و قابل بیان نیست، جمعِ واژۀ لطیفه
لطایف
فرهنگ فارسی عمید

طلایم

طلایم
اسم موضعی است که شاعول عساکر خود را آنجا جمع کرد و ایشان را قبل از هجوم بر بنی عمالیق سان دید. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا