جدول جو
جدول جو

معنی گر زدن

گر زدن
افروخته شدن آتش، زبانه کشیدن آتش، شعله زدن، ضرام، اضطرام، گر کشیدن، التهاب، اشتعال، توقّد، تلهّب
تصویری از گر زدن
تصویر گر زدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گر زدن

گر زدن

گر زدن
الو گرفتن. مشتعل شدن. گرازه کشیدن. گره زدن (در تداول مردم قزوین)
لغت نامه دهخدا

سر زدن

سر زدن
بریدن سر گردن زدن، ناگاه به محلی وارد شدن، سر بر آوردن گیاه از خاک، طلوع کردن آفتاب، رسیدگی کردن وارسی کردن، باز دید کردن کسی یا محلی، رفتن و خبر گرفتن از کسی
فرهنگ لغت هوشیار

بر زدن

بر زدن
کنایه از برابری کردن برای مِثال به برزنی که از او اندکی بیفروزند / به نور با فلک ماه بر زند برزن (عنصری - ۲۵۹)
بر زدن
فرهنگ فارسی عمید