معنی قبولاندن قبولاندن وادار به قبول کردن، کسی را به پذیرفتن امری یا چیزی وادار ساختن تصویر قبولاندن فرهنگ فارسی عمید
پژولاندن پژولاندن پژمرده ساختن، افسرده کردن، رنجه کردن، برای مِثال گر روانم را پژولانند زود / صد در محنت بر ایشان برگشود (مولوی - ۹۸۱) فرهنگ فارسی عمید
قبول شدن قبول شدن بر آمدن پذیرفته شدن پذیرفته شدن مورد قبول قرار گرفتن، از عهده امتحان بیرون آمدن مقابل رد شدن مردود شدن فرهنگ لغت هوشیار