جدول جو
جدول جو

معنی غربال باف

غربال باف
غربال بند، آنکه شغلش غربال سازی است و غربال می بافد، غربال باف، غربال ساز، کولی
تصویری از غربال باف
تصویر غربال باف
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غربال باف

غربال بافی

غربال بافی
عمل غربال بافتن. غربال ساختن. رجوع به غربال شود
لغت نامه دهخدا

غربال بند

غربال بند
گربالبند گربالباف، کولی غربال ساز غربال باف، کولی غره چی غربتی قرشمال، زنی که بسیار داد و فریاد کند زنی سخت بی حیاو فحاش
فرهنگ لغت هوشیار

غربال بند

غربال بند
آنکه شغلش غربال سازی است و غربال می بافد، غربال باف، غربال ساز، کنایه از کولی
غربال بند
فرهنگ فارسی عمید

غربال بند

غربال بند
از ایلات متفرقۀ فارس. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 90). از ایلات ممسنی فارس
لغت نامه دهخدا

غربال بند

غربال بند
غربال ساز را گویند. (آنندراج). آنکه غربال سازد از زه و کم و جز آن. آنکه غربال بافد یا غربال بندد، کولی. لوری. لولی. غره چی. قره چی. حرامی. چینگانه. فیج. فیوج. قرشمال. غربتی. سوزمانی. زط، مجازاً زنی که بسیار فریاد کند. زنی سخت بی حیا و فحاش و بدزبان
لغت نامه دهخدا