میزان فلزی گران بها در یک آلیاژ، مقیاس سنجش چیزی، معیار، میزان، اندازه، کنایه از خلوص، تازگی، کنایه از ترازو، ترازوی وزن کردن طلا و نقره، سنجیدن میزان خالص بودن طلا یا نقره
زرنگ، چالاک، تردست، دزد هر یک از عیاران که انسان هایی دلیر و جوانمرد و حامی ضعفا بوده اند، این طبقه در دورۀ عباسی در خراسان، سیستان، بغداد و نواحی دیگر ظهور کردند کنایه از جسور و بی پروا، کسی که بی پروا زندگی خود را به خوشی و کامروایی می گذراند
اندازه نمودن پیمانه را و یکدیگر اندازه کردن هر دو را و دیدن کمی و بیشی آنها را، (از منتهی الارب)، مقایسه کردن پیمانه و ترازو و امتحان کردن آن با دیگری، تا درست بودن آن معلوم گردد، (از اقرب الموارد)، راست کردن پیمانه ها و ترازوها با یکدیگر، (زوزنی)، راست کردن پیمانه و ترازو، (آنندراج)، مُعایره، رجوع به معایره شود، تفاخر کردن و مفاخرت، گویند: عایره و کایله، (از اقرب الموارد)
کوهیست در دیار اواس بن حجر، که در جنگ حراق، پنجاه تن از قبیلۀ اواس به دست قبیلۀ غامد در این کوه سوزانده شدند. و نام آن در شعر زهیر غامدی آمده است. رجوع به معجم البلدان شود
نام غلام رودکی بود که ظاهراً رودکی وی را خریده و از خریدن آن وامدار شده بود وابوالفضل بلعمی آن وام را پرداخته است. رجوع به احوال و اشعار رودکی تألیف سعید نفیسی شود: کس فرستاد به سرّ اندر عیار مرا که مکن یاد به شعر اندر بسیار مرا. رودکی. گوئی چمن ز نالۀ مرغ و نسیم گل با رودکی حکایت عیار می کند. ادیب صابر. کردم دل خویش ای بت عیار ز عشقت چون رودکی اندر غم عیار شکسته. سوزنی. قیمت عیار راهم فام کرد از دیگری بلعمی عیاروار از رودکی بفکند فام. سوزنی