جدول جو
جدول جو

معنی شاه بندر

شاه بندر
دریافت کنندۀ عوارض گمرکی، رئیس بندر، رئیس بازرگانان، بندر بزرگ، بندر آزاد
تصویری از شاه بندر
تصویر شاه بندر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شاه بندر

شاه بندر

شاه بندر
رئیس بندر، رئیس بازرگانان دولتی رئیس التجار، دریافت کننده خراج گیرنده مالیات، کنسول دولت عثمانی (قاجاریه)، بندر (بزرگ)
فرهنگ لغت هوشیار

شاه بندر

شاه بندر
شهبندر. (دزی ج 1 ص 717). بندر بزرگ و واسع، حاکم بندر. رئیس بندر و اکنون بجای شاه بندر حاکم بندر گویند. (از فرهنگ نظام) ، رئیس بازرگانان دولتی. رئیس التجار. (فرهنگ فارسی معین). ملک التجار، کنسول دولت عثمانی (قاجاریه). (فرهنگ فارسی معین) ، دریافت کننده عشور که محصولات راهداری بدست اوست. (از آنندراج). دریافت کننده مالیات و خراج و گمرک خانه. (از ناظم الاطباء) :
چو گردیدند فارغبال یکسر
ز دست انداز جور شاه بندر.
اشرف (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

شاه بندر

شاه بندر
نام محلی است در مشرق بندرعباس. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

شه بندر

شه بندر
شاه بندر، دریافت کنندۀ عوارض گمرکی، رئیس بندر، رئیس بازرگانان، بندر بزرگ، بندر آزاد
شه بندر
فرهنگ فارسی عمید

شاه بند

شاه بند
که شاه بندد و مقید میسازد. آنکه شاه را اسیر کند، بمجاز بر سلطان مقتدر و توانا که دیگر سلاطین را مقهور کند و ببند آرد اطلاق شود:
امین دولت و دین یوسف بن ناصر دین
برادر ملک شاه بند اعدامال.
فرخی.
آنکه گیتی بروی او بیند
خسرو شاه بند شیرشکار.
فرخی
لغت نامه دهخدا

شه بندر

شه بندر
شهبندر. مخفف شاه بندر. رئیس سوداگران و بازرگانان. (ناظم الاطباء) ، رئیس گمرک خانه، بندر آزاد، گمرک خانه. (ناظم الاطباء). و رجوع به شاه بندر شود
لغت نامه دهخدا