معنی سویسه - فرهنگ فارسی عمید
معنی سویسه
- سویسه
- رنگین کمان، کمانی مرکب از هفت رنگ که از تجزیۀ نور خورشید در قطرات باران ایجاد می شود، نوسه، تیراژی، کلکم، نوس، آلیسا، قوس و قزح، درونه، تویه، ایرسا، رخش، سرگیس، آژفنداک، آدینده، اغلیسون، آفنداک، سرویسه، نوشه، تیراژه، سرکیس، توبه، تربیسه، تربسه، قزح، شدکیس، آزفنداک، ترسه، کرکم، سدکیس
تصویر سویسه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سویسه
سویسه
- سویسه
- دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. دارای 155 تن سکنه. آب آن از چاه. محصول آنجا غلات و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
سویسه
- سویسه
- قوس و قزح. (برهان) (جهانگیری). قوس و قزح مخفف سرویسه. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
سویسی
- سویسی
- منسوب به سویس اهل سویس از مردم سویس، ساخته سویس تهیه شده در سویس: امتعه سویسی
فرهنگ لغت هوشیار
قویسه
- قویسه
- کمانک کمان کوچک، مریم گلی کوهی از گیاهان مریم گلی کوهی را گوید که یکی از گونه های مریم گلی است
فرهنگ لغت هوشیار