جدول جو
جدول جو

معنی سوخت پاش

سوخت پاش
لولۀ فلزی در دستگاه کاربراتور که بنزین از آن رد می شود، ژکیلور
تصویری از سوخت پاش
تصویر سوخت پاش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سوخت پاش

سوخت پاش

سوخت پاش
آلتی برای پراکنده کردن نفت و بنزین در ماشینها ژیکلور. توضیح این کلمه رواج نیافته و همان ژیکلور متداول است
فرهنگ لغت هوشیار

سوخت پاش

سوخت پاش
برای پراکنده کردن نفت و بنزین در ماشین در فرهنگستان بجای ژیکلور پذیرفته شده است، (فرهنگستان)
لغت نامه دهخدا

سوخت دان

سوخت دان
جای ریختن سوخت، جای انبار کردن و نگه داشتن سوخت
سوخت دان
فرهنگ فارسی عمید

سوخت دان

سوخت دان
جائی که مواد سوختنی ریزند، آنجا از نانوائی که گون و هیمه گرد کنند، جای گون و هیمه در دکان نانوایی، (یادداشت به خط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

سخت پای

سخت پای
کنایه از توانا و ثابت قدم. (آنندراج). ستور که قوائم آن سخت بود:
سخت پای و ضخم ران و راست دست و گردسم
تیزگوش و پهن پشت و نرم چرم و خردموی.
منوچهری.
سکندر که می نازد از بخت تر
شداز سخت پایان چنین سخت تر.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

کوت پاش

کوت پاش
آنکه یا آنچه کوت یا کود پاشد، و رجوع به کودپاش شود،
آلتی که بدان کوت یا کود در مزارع پاشند
لغت نامه دهخدا