معنی سوار کردن سوار کردن کسی را بر مرکب نشاندن، بر نشاندن، جا دادن چیزی بر روی چیز دیگر مثل جای دادن نگین بر روی انگشتری تصویر سوار کردن فرهنگ فارسی عمید