معنی سموط - فرهنگ فارسی عمید
معنی سموط
- سموط
- سمط ها، چیزهایی که از گلوبند آویزان باشد، گردن بندها، جمع واژۀ سمط
تصویر سموط
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سموط
سعوط
- سعوط
- چکاندن در بینی، داروی بینی، شامک چکان (شامک قطره)، گرده بو (انفیه) عطسه آور (دارو) معطس
فرهنگ لغت هوشیار