جدول جو
جدول جو

معنی سفیرکبیر

سفیرکبیر
نمایندۀ عالی سیاسی یک دولت در کشور دیگر که کار های سفارت خانه را در آن کشور اداره می کند
تصویری از سفیرکبیر
تصویر سفیرکبیر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سفیرکبیر

سفیر کبیر

سفیر کبیر
عالیترین نماینده سیاسی یک کشور در کشور دیگر که امور سفارت کبری را در آن کشور اداره کند
فرهنگ لغت هوشیار

سفیر کبیر

سفیر کبیر
وزیرمختاری که از جانب شخص پادشاه مأمور دربار دولتی باشد. (ناظم الاطباء). عالی ترین نمایندۀ سیاسی یک کشور در کشور دیگر که امور سفارت کبری را در آن کشور اداره کند. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

امیرکبیر

امیرکبیر
میرزاتقی خان، پسر محمدباقر فراهانی، ملقب به اتابک اعظم و امیر نظام و امیرکبیر. بزرگترین رجل سیاسی دو قرن اخیر ایران و از بزرگترین وزرای ایران در دورۀ اسلامی است. وی در حدود سال 1223 هَ. ق. متولد شد. از دورۀ کودکی و جوانی امیرکبیر اطلاعات درستی در دست نیست، همین قدر معلوم است که در دستگاه میرزا ابوالقاسم قائم مقام بزرگ شده و همانجا خواندن و نوشتن را فراگرفته است. وی بر اثر استعداد فطری که داشت در سنین جوانی علوم و فنون لازم را فراگرفت تا آنکه در عنفوان شباب مردی قوی اراده و خردمند و باتجربه و کاردان بار آمد و دردستگاه محمدخان زنگنه که در آن موقع مقام امیرنظامی عباس میرزای ولیعهد را در آذربایجان داشت وارد گردیدو مشغول خدمت دولت شد و در سلک مستوفیان وی درآمد. در دستگاه امیرنظام (محمدخان زنگنه) خدمات برجسته و قابل تقدیری انجام داد و بر اثر حسن تدبیر و نشاط طبیعی و حافظۀ قوی و ارادۀ خستگی ناپذیری که در انجام دادن کارها و وظایف، از خود نشان میداد امیرنظام را بر آن داشت که روزبروز بر حسن نظر و توجه مخصوص درباره او بیفزاید و بقدری محرم و نزدیک شود که در کلیۀ امور کشور از جزئی و کلی با او مشورت نماید و او را در کارها دخالت دهد. میرزا تقی خان بر اثر حسن سلوک و آشنائی کامل که به آداب معاشرت با مأموران خارجی داشت توجه عباس میرزای ولیعهد را جلب کرد و هنگامی که خسرو میرزا فرزند فتحعلی شاه (یا نوۀ فتحعلی شاه) را در شوال 1244 برای پوزش خواهی از قتل گری بایدوف بپایتخت روسیه نزد امپراتور نیکلای اول مأمور کردند میرزاتقی خان نیز بهمراهی وی اعزام شد. میرزاتقی خان پس از بازگشت از مأموریت بر اثر لیاقتی که از خود نشان داده بود بمقام وزارت نظام آذربایجان رسید و ملقب بوزیر نظام گردید. در سال 1245 هنگامی که نیکلای اول امپراتور روسیه بقصد سرکشی، شهرهای گرجستان و قفقاز را دیدن میکرد بوسیلۀ نامه ای از محمدشاه قاجار دعوت نمود که به ایروان برود و یکدیگر را ملاقات کنند ولی محمدشاه چون قصد لشکرکشی به افغانستان و تسخیر هرات داشت بجای خود ولیعهد ناصرالدین میرزا را که در آن موقعبیش از هفت سال نداشت و در آذربایجان بسر می برد بهمراهی چند تن از مردان کاردیده روانۀ ایروان کرد. میرزا تقی خان درین سفر بهمراهی محمدخان زنگنه (امیرنظام) و چند تن دیگر به ایروان رفت و مورد توجه امپراتور روسیه قرار گرفت. همچنین در اختلافات دو دولت ایران و عثمانی میرزا تقی خان بنمایندگی از طرف دولت ایران با دویست تن از افسران کاردیده و رجال آزموده به ارزروم رفت و مدت چهار سال در این شهر با نمایندۀ دولت عثمانی در حضور نمایندگان دو دولت روس و انگلیس درمذاکره بود تا اینکه توانست در روز شانزدهم جمادی الثانی سال 1262 موضوع اختلافات دو دولت را در طی عهدنامه ای شامل نه فقره فیصله دهد و حقوق دولت ایران را در محمره و اراضی جانب شرقی ولایت زهاب پایدار سازد.
میرزا تقی خان پس از مراجعت به ایران دوباره به پیشکاری ولیعهد منصوب گردید و پس از آنکه محمدشاه در ششم شوال 1264 در تهران وفات یافت بسلطنت رسیدن ولیعهد (ناصرالدین میرزا که در تبریز بود) با وجود مدعیان تاج و تخت و خردسالی ولیعهد و دور بودن از پایتخت خالی از اشکال نبود، لیکن میرزا تقی خان با تدبیر و تمهید مقدماتی نخست در چهاردهم شوال ناصرالدین میرزا را باتشریفات خاصی در حضور قنسولهای خارجی مقیم تبریز بتخت نشانید و سپس درصدد تهیۀ مقدمات سفر شاه بتهران برآمد و شخصاً به احضار و مرتب ساختن قشون پرداخت بطوریکه در ظرف مدت چند روز دوازده ارابه توپ و هشت هنگ سرباز و مقداری تجهیزات آماده ساخت و شاه را از تبریز بسوی تهران حرکت داد. ناصرالدین شاه در باسمنج تبریز منشور لقب و مقام امارت نظامی را که سابقاً با محمدخان زنگنه بود ب میرزا تقی خان وزیر نظام تفویض کردو او را بلقب امیرنظام ملقب ساخت و در چمن توپچی بلقب امیرکبیر اتابک اعظم سرافرازش کرد. ناصرالدین شاه در هیجده ذیقعده سال 1264 بتهران رسید و در شب 22 ذیقعده مقام صدارت عظمی را با اختیارات تمام و با یک توپ جامۀ فاخر و مطرز بمروارید به میرزا تقی خان داد.
میرزا تقی خان وقتی بصدارت ایران رسید که امور کشوری بکلی خراب و سازمان داخلی کشور بکلی ازهم گسیخته و خزانۀ دولت بر اثر بی کفایتی حاجی میرزا آقاسی و عدم توازن هزینه و درآمد بکلی تهی گردیده بود زیرا بواسطۀ اغتشاشات و وجود ملوک الطوایفی بیشتر مالیات نقاط مختلف کشور بسهولت وصول نمی شد و مقداری هم که عاید دولت می گردیدبجیب حکام شهرستانها میرفت و مبلغ بسیار کمی از آنها بمرکز می رسید و آن مقدار را هم حاجی میرزا آقاسی صرف حفر قنوات و ساختن توپهای بی مصرف و حقوق گزاف درباریان و شاعران و مصارف بیهوده و حقوق زیاده ازحد شاهزادگان می کرد، فرمانداران در شهرستانها در نتیجۀ ضعف حکومت مرکزی هر یک خود را شاهی می دانستند و برخی از ایلات و عشایر خودسری اختیار کرده بودند و از اطاعت حکومت مرکزی سرپیچی می کردند. عبور و مرور کاروانها و مسافران در راهها بر اثر ناامنی بحدی رسیده بود که هیچکس نمی توانست با خیال آسوده از شهری بشهری برود و حتی عبور و مرور در کوچه های تنگ و تاریک پایتخت هم در شب و گاهی در روز خالی از مخاطره نبود. وضع قضائی مملکت بسیار نامرتب و نابسامان بود. ارتشاء در کلیۀ امور بحد اعلی رواج داشت. بعلاوه ف تنه محمدحسن خان سالار پسر اللهیارخان آصف الدوله صدراعظم سابق فتحعلی شاه در خراسان که در اواخر ایام سلطنت محمدشاه شروع شده بود بر نابسامانی و هرج و مرج اوضاع کشور افزوده و پریشانی خاطر اولیای دولت را فراهم آورده بود.
امیرکبیر که وضع خراب و درهم و برهم و تشکیلات ویران و ازهم پاشیدۀ داخل کشور را بخوبی می دانست در درجۀ اول شروع به تصفیۀ دستگاههای دولتی و عزل و نصب مأموران کشوری و لشکری نمود و برای تصدی هر شغلی شایسته ترین و صدیقترین افراد را انتخاب کرد و رشتۀ هر کار را به اهلش سپرد. بعد از تقسیم کارها باصلاح مالیۀ کشور پرداخت و وقتی که دفتر خرج و دخل مملکتی را بررسی کرد جمع مخارج را دو کرور (یک ملیون) تومان بیشتر از درآمد کل کشور یافت. برای توازن دخل و خرج باصلاحات زیر دست زد: 1- طرز وصول درآمد را تغییرداد و وصول درآمد را از روی ممیزی بطور عادلانه مقررداشت، برخی از مالیاتهای بی موضوع را ملغی ساخت و دربعضی موارد مالیات جدیدی وضع کرد. 2- از هزینه های بی موضوع و حقوق گزاف درباریان و شعرا و شاهزادگان و حتی شاه تا حدی که ممکن بود کاست. این امر یعنی کم کردن حقوق درباریان و شاهزادگان و دیگر اشخاص موجب خشم و غضب درونی آنان گردید و دلها را از کینۀ امیرکبیر پر کرد. 3- از بخشش ها و هزینه های بی مورد جلوگیری کرد و نگذاشت مشتی متملق اخاذ که دور شاه را گرفته بودند بعناوین مختلف اخاذی و جیب خود را پر کنند. 4- از دست اندازی شاه بخزانه و جواهرات سلطنتی ممانعت بعمل آورد. 5- هزینه و درآمد کل کشور را طوری حساب کرد که در سال مجموع کل درآمد دو کرور تومان بیش از مجموع کل مخارج کشور باشد و این دو کرور تومان برای احتیاط در خزانۀ دولت ذخیره شود تا اگر موقعی دولت بخواهد لشکرکشی و یا مخارج اساسی نماید سیم و زر مسکوک در خزانۀ دولت بحد کافی موجود باشد.
امیرکبیر بزودی در سراسر ایران امنیتی که نظیرآن کمتر دید شده بود برقرار ساخت. مسافران و کاروانها با خیال راحت در تمام کشور گردش می کردند. دزدی و راهزنی بکلی منسوخ شده بود. امیرکبیر پس از اصلاح مالیه باصلاح قشون پرداخت. خود امیر اغلب روزها صبح زود بسربازخانه میرفت و اسلحه و مهمات را بازدید میکرد. افواج نظامی موظف بودند که همه روزه به مشق و تعلیمات نظامی بپردازند. همچنین برای هر هنگ پزشکی معین کرد. امیرکبیر بوضع اقتصادی و مسألۀ صادرات و واردات توجه کامل کرد و از واردات حتی المقدور جلوگیری کرد وچون در آن موقع احتیاج بمصنوعات خارجی مثل امروز نبود بتأسیس کارخانه های دستی برای رفع احتیاجات کشور همت گماشت و در اندک مدتی مال التجاره های خارجی را دربازارهای ایران بی مشتری گذاشت. شالهای امیری بازار شالهای کشمیری را بکلی از رونق انداخت. قلمکارها و ابره و قدکها و اطلس ها و زریها و مخملهای امیری اصفهان و یزد و کاشان بکلی بازار پارچه های البسۀ خارجی را کساد کرد. همچنین ظروف کاشی و چینی قم و بلور ایران رواج کامل پیدا کرد. زراعت نیشکر مازندران و خوزستان را توسعه داد و کشاورزان را تشویق کرد و از پرداخت مالیات معاف داشت. با این ترتیب بود که در اندک مدتی مقادیر کل شکر سرخ مازندران و شکر خوزستان برای فروش در بازارهای داخلی فراهم شد و بتجارت شکر خارج نقصان کلی وارد آمد. زراعت زعفران و برخی از ادویۀ خارجی را در خراسان توسعه داد. از نظر ایجاد رقابت درمقابل صنایع خارجی کارگران و صنعتگران ایرانی را بانواع ممکن تشویق کرد و آنان را وادار نمود که با صنایع خارجی رقابت کنند. محمدحسن خان اعتمادالسلطنه در کتاب منتظم ناصری در ضمن وقایع سال 1267 و 1268 می نویسد: در تهران و اصفهان کالسکه هایی ساختند که بخوبی کالسکه های ممتاز فرنگ بود. امر معدن قراچه داغ نظم گرفت. شال کرمانی بطوری ترقی کرد که مشتبه بشال کشمیر گردید. شکر مازندران را بطوری تصفیه نمودند که مثل شکر هندوستان شد. قطران که برای مصارف توپخانه از روسیه وارد می شد در رحمت آباد گیلان بخوبی و باندازۀ کفایت ساخته شد. زراعت پنبه در ارومیه توسعه داده شد. در بلوک ناپنج مازندران تصفیۀ آهن را بدرجۀ کمال رسانیدند.
در مورد امور قضایی با اینکه امیر بعلت نامساعد بودن محیط و مقتضیات زمان نمی توانست تغییرات کلی در اساس قضائی کشور بدهد با وجود این باصلاح برخی از محاضر شرع پرداخت و کسانی را که احکام ناسخ و منسوخ یا احکام برخلاف حقیقت صادر می کردند برکنار ساخت و اشخاص متقی و فقیهان پرهیزگار را متصدی امور قضائی کرد. امیرکبیر برای آنکه از روابط درباریان و روحانیان و دیگران با بیگانگان مقیم تهران آگاهی حاصل کند ونیز مأموران وظیفه شناس را از خائنان تشخیص دهد ادارۀ سرّی مخصوص که هویت و مشخصات کارکنان آن کاملاً مخفی بود در تهران دایر کرد. این اداره در کار مأموران دولتی و امنیت کشور و تسلط دولت بر امور تأثیر شگرفی بخشید. امیرکبیر بمنطقۀ زرخیز خوزستان توجه کافی مبذول داشت، برای ساختن سدهای خوزستان اوامر مؤکدی صادر کرد و مأموران مخصوص را بدان منطقه اعزام داشت.
از اقدامات مهم امیرکبیر تأسیس دارالفنون تهران بود، ولی متأسفانه این مرد بزرگ نتوانست افتتاح مدرسه ای را که خود آنرا پایه گذاری کرده بود بچشم ببیند، هنگامی که در پنجم ربیعالاول سال 1268 دارالفنون افتتاح میشد امیرکبیر در کاشان بسر میبرد. دیگر از اقدامات امیر تأسیس روزنامۀ وقایع اتفاقیه است که بعقیدۀ برخی از مورخان نخستین روزنامه ایست که در ایران انتشار یافته، اولین شمارۀ این روزنامه روز جمعه پنجم ربیعالثانی 1268 هَ. ق. / هفتم فوریۀ 1851 میلادی انتشار یافت، این روزنامه تا ده سال بهمین نام انتشار می یافت.
امیرکبیر در امور سیاسی و روابط ایران با دول همسایه و خارج نیز اقدامات اساسی شروع کرد، بوضع سفارتخانه های ایران در خارج سر و صورتی داد، افراد متین و لایق و کاردان را برای سفارت انتخاب کرد، رفتارش با سفارتخانه های دول بزرگ در تهران طوری بود که از صدراعظم یک دولت مستقل و متکی بخود انتظار میرفت، ورود کشتیهای جنگی و تجارتی روسیه را به مرداب انزلی (بندر پهلوی) قدغن کرد، سفارتخانه های خارجی را از پناه دادن به افراد ماجراجو و خطاکار که قبل از آن سابقه داشت بازداشت و در مورد هرات و خلیج فارس و مرزهای غربی ایران اقداماتی شروع کرد و تدابیری اتخاذ نمود که مسلماً اگر دستگاه سلطنتی تباه و فاسد نبود و عوض عزل و قتل، او را تأیید می کرد اوضاع مملکت ما امروزه غیر از این و مرزهای سیاسی ما بجز حدود فعلی بود. باید گفت که محیط اجتماعی ایران در آن عصر بواسطۀ ارتباطی که بین ایران و روسیه و فرانسه و انگلیس در دورۀ پادشاهی فتحعلی شاه و محمدشاه حاصل شده بود تا حدی برای اصلاحات مساعد بود و ناصرالدین شاه نیز بتمدن غرب علاقه داشت و کشور تا اندازه ای بر پذیرش یک تحول و رفرم بزرگ سیاسی و اجتماعی و فرهنگی آماده بود. اما اطرافیان پادشاه و درباریان که بقای اوضاع را بحال خود از لحاظ منافع شخصی لازم می دانستند ذهن پادشاه جوان رانسبت باقدامات امیرکبیر مشوب می کردند لیکن امیرکبیردرباریان و نزدیکان شاه را بهیچ می شمرد و با اراده ٔثابت و محکم و بدون تردید و تزلزل باصلاحات و اقدامات خود ادامه میداد. امیرکبیر مردی بود که از عمق اجتماع منحط آن روز برخاسته و ببالاترین مقامات مملکتی که دربست در انحصار اشراف و طبقات ممتاز بود رسیده بود. از دردهای اجتماع آگاه بود. یکه و تنها با مستبدترین و خودخواه ترین پادشاه قاجاریه و انبوه درباریان متملق و فاسد و ملانمایان مبارزه کرد و سرانجام جان خود را در این راه از دست داد. ناصرالدین شاه باغوای درباریان و اطرافیان فاسد خود و با تحریک خارجیان، امیرکبیر را از صدارت معزول کرد و عنوان ریاست کل عساکر (فرمانده کل قشون) را برای او باقی گذاشت. چند روزبعد او را بحکومت کاشان منصوب کرد و روز 25 محرم سال 1268 امیرکبیر را بطرف کاشان حرکت دادند و در حقیقت او را با وضع نامناسبی تبعید کردند. آنگاه تمام عناصر مخالف داخلی و خارجی که در زمان صدارت امیرکبیر در کمین نشسته بودند دست بدست هم دادند و حکم قتل اورا از شاه گرفتند و حاج علی خان حاجب الدوله با اینکه امیرکبیر نسبت به او مهربانیهای بسیار کرده بود مأمور اجرای فرمان شد و در روز جمعه 17 ربیعالاول سال 1268 مأموریت خود را در حمام فین کاشان بانجام رسانید.
بدین ترتیب بزرگترین مرد تاریخ قرون اخیر ایران را بفرمان پادشاهی که امیر بر گردن او حقوق خدمت و تربیت داشت و بتوطئۀ یک مشت خائن ناکس بخاک و خون کشیدند و بحیات پرافتخار آن رادمرد بزرگ و مظهر مردانگی و غیرت و وطن پرستی پایان دادند تا بآسودگی و خیال راحت بتوانندبحیات ننگین و سراسر فجایع خود ادامه دهند. این حادثۀ جانگداز برای ایران و ایرانی متضمن دو رشته آثارسوء بود: یکی آنکه بی اغراق خاک مذلت بر فرق کشور و قومی ریخت که امیر عمر خود را برای نجات آنها از حال نکبت و بدبختی صرف میکرد و از میان رفتن او بار دیگر کشور و این قوم را بیش از پیش در گرداب ذلت و پستی انداخت. دیگر زشت نامی و ذکر بسیار بدی بود که بر اثر این قتل شنیع در ممالک خارج و در میان خارجیان دامنگیر قوم ایرانی گردید. امیرکبیر در تاریخ دو قرن اخیر ایران مانند چراغ تابناکی بود که بناگاه درخشیدن گرفت و در دل میهن پرستان واقعی پرتوی از امید افکند و پس از مدت بسیار کوتاهی خاموش شد و با خاموشی او بار دیگر تاریکی محض سراسر خاک این کشور را فراگرفت.
مورخان و کسانی که با امیرکبیر آشنایی پیدا کرده و در احوال وی بمطالعه پرداخته اند عموماً زبان بتحسین امیر گشوده و او را مرد بزرگ و فوق العاده ای دانسته اند چنانکه این ستایشها گاهی جنبۀ اغراق آمیز پیدا می کند. واتسون انگلیسی می نویسد نسل تازۀ ایران را نمیتوان بکلی سست و فرسوده شمرد چه میتواند مردی چون میرزا تقی خان بوجود آورد، او در میان رجال مشرق زمین که تاریخ جدید نام آنها را ثبت کرده مقام بی همتائی را داراست. امیرنظام همان کسی است که دیوژن در روز روشن با چراغ در پی او می گشت، او سزاوار است که بنام اشرف مخلوقات خداوند بشمار آید. (از میرزا تقی خان امیرکبیر تألیف عباس اقبال) (اززندگانی میرزا تقی خان امیرکبیر تألیف حسین مکی) (از امیرکبیر و ایران تألیف فریدون آدمیت)
لغت نامه دهخدا