جدول جو
جدول جو

معنی سرو کوهی

سرو کوهی
درختی خودرو و بلند با برگ های مرکب که پوست آن مصرف دارویی دارد
تصویری از سرو کوهی
تصویر سرو کوهی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرو کوهی

سرو کاشی

سرو کاشی
نوعی از سرو که مخروطی شکل و زیبا است و برای زینت در باغ ها و خانه ها کاشته می شود، سرو نورسته و خوش نما، سرو شیرازی، سَرو ناز
سرو کاشی
فرهنگ فارسی عمید

سیر کوهی

سیر کوهی
موسیر، گیاه علفی پایا خودرو و خوراکی شبیه سیر از تیرۀ نعناعیان با گل های سرخ یا بنفش که بلندیش تا ۳۰ سانتی متر می رسد و در طب قدیم برای تقویت معده به کار می رفته، سیرِ صحرایی، سَقوردیون، اُسقوردیون، اَشقَردیون، ثومِ بَرّی، بَلبوس، سیر مو
سیر کوهی
فرهنگ فارسی عمید

تره کوهی

تره کوهی
طیطان. طیطانه. گندنای بری. گندنای جبلی. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و رجوع به طیطان و طیطانه و ترۀ صحرایی شود
لغت نامه دهخدا

زرد کوهی

زرد کوهی
طایفۀ از طوایف بلوچستان مرکزی یا ناحیۀ بمپور. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 99)
لغت نامه دهخدا

سرو سهی

سرو سهی
درخت سرو که دارای شاخ و بال راست باشد، سَروِ راست رُسته
کنایه از معشوق خوش قد و بالا
در موسیقی از الحان سی گانۀ باربد، برای مِثال وگر سرو سهی را ساز دادی / سهی سَروَش به خون خط بازدادی (نظامی۱۴ - ۱۸۰)
سرو سهی
فرهنگ فارسی عمید

در کوهی

در کوهی
کوارتز، کانی شفّافی که از شیشه سخت تر است و در جواهرسازی، ساعت سازی، ساختن وسایل نوری و الکترونی به کار می رود،
در کوهی
فرهنگ فارسی عمید

سرو سهی

سرو سهی
سرو، درختی است مخروطی شکل که در نواحی کوهستانی شمالی ایران می روید. سرو آزاد، سروناز، زادسرو
سرو سهی
فرهنگ فارسی معین

خر کوهی

خر کوهی
نوعی از چارپایان کوهی است چون ’آهو’ و بزکوهی و ’کل’ که شکار کرده میشود. عیر. (دهار) : و ایشان را جلبه بود چونانک خران کوهی. (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 781). از میان مکه و مدینه می رفتند خر کوهی پیش آمد. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 221). و اگر گاو کوهی یا خرکوهی بصید بگیرد... (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 223)
لغت نامه دهخدا