زیرپای، مطیع و فرمانبردار، (ناظم الاطباء)، - زیرپای آوردن، در دو شاهد زیر از فردوسی ظاهراً بمعنی پریدن و پیمودن و بمجاز تصرف کردن، در اختیار گرفتن آمده است: که سودابه را باز جای آورند سراپرده را زیرپای آورند، فردوسی، همه مرز را زیرپای آوریم مراد دل خود بجای آوریم، فردوسی، ، باجگزار وذمی، پاپوش و کفش، (ناظم الاطباء)، - زیرپا آوردن ادیم یمن، عبارت از حاجیان که بعد از ادای حج کفش در پا کنند، (آنندراج)، رجوع به زیرپایی شود
طعامی است، (شرفنامۀ منیری)، نوعی از آش و طعامی است، (آنندراج)، نوعی از آش و طعام، (غیاث)، شوربا و نوعی از آش و زیره با، (ناظم الاطباء)، زیرباج، (دهار)، زیره با، زیرباج، آش زیره، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : نهاد از برش کاسۀ شیربا چه نیکو بدی گر بدی زیربا، فردوسی، گاوان را هریسه ساز و گوسپندان را زیربای مزعفر، (اسرار التوحید)، بره و مرغ و زیربای عراق گرده ها و کلیچه ها و رقاق، نظامی، هنوز این زیربا در دیگ خام است هنوز اسباب حلوا ناتمام است، نظامی (خسرو و شیرین چ وحید ص 335)، زیربایی به زعفران و شکر ناربایی ز زیربا خوشتر، نظامی (هفت پیکر ایضاً ص 258)، رجوع به مادۀ بعد شود