جدول جو
جدول جو

معنی دشمن رو

دشمن رو
به صورت دشمن مانند دشمن، کنایه از کسی که مردم از دیدن او نفرت داشته باشند
تصویری از دشمن رو
تصویر دشمن رو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دشمن رو

دشمن رو

دشمن رو
به صورت دشمن. دشمن روی. و رجوع به دشمن روی شود.
- دشمن رو کردن، خصم گونه کردن:
تو رواداری خداوند سنی
که مرا مبغوض و دشمن رو کنی.
مولوی
لغت نامه دهخدا

دشمن لو

دشمن لو
دهی از بخش سراسکند شهرستان تبریز. سکنۀ آن 297 تن. آب آن از چشمه و رود، و محصول آن غلات و حبوبات و پنبه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

دشمن روی

دشمن روی
بصورت دشمن. خصم گونه. بغیض. (از منتهی الارب). دشمن رو:
روی درکش ز دهر دشمن روی
پشت برکن به چرخ کافرخوی.
خاقانی.
چند از این یوسفان گرگ صفت
چند از این دوستان دشمن روی.
خاقانی.
هنگام سخن مکن قیاسم
زآن دشمن روی نامسلمان.
خاقانی.
بغاضه، دشمن روی شدن. سَمحوج، درازبالای دشمن روی. عَبْجه، دشمن روی فرومایه که هر چه گوید یاد ندارد و باک و پاس آن نکند. عَبَکه، درماندۀ دشمن روی. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

دشمن پرور

دشمن پرور
آنکه برای خود دشمن به وجود آورد یا دشمن خود را نوازش کند، دشمن پرورنده
دشمن پرور
فرهنگ فارسی عمید

دامن رود

دامن رود
دهی بجنوب خوزستان و بیست فرسخ میانۀ جنوب و مشرق فلاحی است
لغت نامه دهخدا

دشمن کوب

دشمن کوب
کوبندۀ دشمن. دشمن کوبنده. شکست دهنده دشمن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

دشمن کش

دشمن کش
کشندۀدشمن. دشمن کشنده. کشندۀ خصم. عدو کش:
وزآن پس چنین گفت با سرکشان
که ای نامداران و دشمن کشان.
فردوسی.
دو بهره ز گردان و گردنکشان
چه از گرزداران و دشمن کشان.
فردوسی.
ضُبارم، مرد دلاور و توانای دشمن کش. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا