جدول جو
جدول جو

معنی جنگ آزموده

جنگ آزموده
کسی که جنگ کرده و تجربه و مهارت در جنگ پیدا کرده است، رزم آزموده، دلیر، جنگ جو، جنگ دیده
تصویری از جنگ آزموده
تصویر جنگ آزموده
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با جنگ آزموده

رنج آزموده

رنج آزموده
رنج دیده. مشقت و محنت کشیده. تعب و زحمت دیده. رجوع به رنج آزمای و رنج آزمودن شود:
تو ای جفت رنج آزموده ز من
فدا کرده جان و دل و چیز و تن.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

نا آزموده

نا آزموده
آزموده نشده، کسی که تجربۀ لازم برای انجام کاری را ندارد، بی تجربه
نا آزموده
فرهنگ فارسی عمید