معنی جل جل چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سرچکاو، چکوک، چاوک، ژوله، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره تصویر جل فرهنگ فارسی عمید
جل جل پالان و بمعنی قسمت بزرگ چیزی بمعنی بزرگ مانند جل الخالق بمعنی بزرگ مانند جل الخالق فرهنگ لغت هوشیار
جل جل پوشاک چهارپایان، پالان، پارچه، گستردنی، پوشاک و امثال آن ها که فرسوده باشد، پوشش فرهنگ فارسی عمید
جل جل بزرگ است، کبیر است جل الخالق: بزرگ است آفریننده، شگفتا از این آفرینش جل جلاله: بزرگ است شکوه او (خدای) فرهنگ فارسی معین
جل جل چکاوک، پرنده ای است خوش آواز کمی بزرگتر از گنجشک که بالای سرش تاج کوچکی از پر دارد، چکاو فرهنگ فارسی معین
جل جل پالان، پارچه ی کهنه، پارچه ی ارزان قیمت، دور، دوره، نوبت، نام درختی است، برکه ی عمیق، گود، عمق فرهنگ گویش مازندرانی