معنی جان کنان جان کنان در حال جان کندن، در حال احتضار، کنایه از کسی که در حال تحمل کردن سختی است تصویر جان کنان فرهنگ فارسی عمید
جان کندن جان کندن در حال مرگ بودن، کنایه از تحمل کردن سختی، تلاش بسیار کردن، برای مِثال مرد غرقه گشته جانی می کند / دست را در هر گیاهی می زند (مولوی - ۱۰۸) فرهنگ فارسی عمید