تیره، چیزی که به رنگ زغال یا خاکستر باشد، سیه فام بهره، نصیب، بخش، قسمت، برای مثال «تیر» او باد عز و نعمت و ناز / تا بتابد بر آسمان بر تیر (لغتنامه - تیر) ماه چهارم از سال خورشیدی که اول تابستان است، سیّارۀ عطارد، نزدیک ترین سیاره به خورشید و کوچک ترین آن ها، دبیر فلک، دبیر آسمان روز سیزدهم از هر ماه خورشیدی، کنایه از فصل خزان، برای مثال اگر به تیرمه از جامه بیش باید تیر / چرا برهنه شود بوستان چو آمد «تیر» (عنصری - ۶۴) . در قدیم تیرماه مصادف با فصل پاییز می شد سلاحی به شکل میله ای باریک و راست که با کمان پرتاب می شود و در ورزش، شکار و جنگ از آن استفاده می کنند، گلوله ای که از دهانۀ توپ، تفنگ، تپانچه و مانند آن پرتاب می شود، فراورده ای بلند و محکم از جنس چوب، آهن و مانند آنکه در ساختمان سازی به کار می رود، هر چیز بلند و محکم از جنس چوب، آهن و مانند آن مثلاً تیر چراغ برق تیر پرتابی: نوعی تیر که برای تیراندازی به مسافت دور به کار می رفته تیر کشیدن: درد گرفتن عضوی از بدن به حالتی که انگار سوزن در آن فرومی کنند، تیراندازی کردن