معنی پریشان روزگار - فرهنگ فارسی عمید
معنی پریشان روزگار
- پریشان روزگار
- تیره روز، کسی که زندگانی خوشی ندارد، تبه روزگار، بدحال، تنگدست
تصویر پریشان روزگار
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پریشان روزگار
پریشان روزگار
- پریشان روزگار
- بد حال. بی سرانجام. تبه روزگار. لهیف: هرگاه که یکی از بندگان گنه کار پریشان روزگار دست انابت به امید اجابت بدرگاه حق تعالی بردارد. (گلستان)
لغت نامه دهخدا