معنی بنزول - فرهنگ فارسی عمید
معنی بنزول
بنزول
بنزن، مایعی بی رنگ، با بوی تند، سبک تر از آب، بسیار فرّار و قابل اشتعال که از تقطیر تدریجی قطران زغال سنگ به دست می آید و در ساختن رنگ، عطرهای مصنوعی و مواد منفجره به کار می رود
تصویر بنزول
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بنزول
بندول
بندول
ریسمانی که بدریچه دول آسیا اتصال دارد و چون آن را بکشند غله از دول در میان دو سنگ آسیا داخل گردد
فرهنگ لغت هوشیار
بندول
بندول
ریسمانی که بدریچۀ دول آسیا اتصال دارد و چون آنرا بکشند غله از دول در میان دو سنگ آسیا داخل گردد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
منزول
منزول
هلاک شونده، افتاده و ساقطشونده، زایل شونده. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
منزول
منزول
منزول به، آنکه بر او فرودآیند: و انت خیر منزول به. (از یادداشت مرحوم دهخدا) ، گرفتار زکام و نزله. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
منزول
منزول
نامی است که در گرگان به درختچۀ آلاش دهند و در آستارا آن را هَس و در شهسوار کَنگَه نامند. رجوع به جنگل شناسی کریم ساعی و الاش شود
لغت نامه دهخدا
نزول
نزول
مقابلِ صعود، فرود آمدن، پایین آمدن، نازل شدن (قرآن)، کم شدن، تنزّل، کنایه از ربح و سود پول، ربا
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.