معنی بشر بشر نکورویی، گشاده رویی، گشاده رو بودن، خوش رویی، خوش رو بودن، مباسطت، تحتّم، بشاشت، تازه رویی، تبذّل، طلاقت، مباسطه، روتازگی، هشاشت، انبساط، ابرو فراخی تصویر بشر فرهنگ فارسی عمید