چاره، گزیر، عوض جدایی بت خانه بت، مجسّمه ای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش می کنند، فغ، آیبک، ژون، ایبک، طاغوت، صنم، بغ، شمسه، جبت، وثن لابد: ناچار، ناگزیر چاره، گزیر، عوض جدایی بت خانه بُت، مجسّمه ای از جنس سنگ، چوب، فلز یا چیز دیگر به شکل انسان یا حیوان که بعضی اقوام پرستش می کنند، فَغ، آیبَک، ژون، ایبَک، طاغوت، صَنَم، بَغ، شَمسِه، جِبت، وَثَن لابد: ناچار، ناگزیر