جدول جو
جدول جو

معنی آستین افشاندن

آستین افشاندن
اشاره کردن، اجازه دادن، رخصت دادن، برای مثال به یغما ملک آستین برفشاند / وز آنجا به تعجیل مرکب براند (سعدی - ۱۰۸)
پشت پا زدن، ترک و انکار کردن، فروگذاشتن، اظهار کراهت و بیزاری کردن، برای مثال طمع مدار که از دامنت بدارم دست / به آستین ملالی که بر من افشانی (سعدی۲ - ۵۹۷)
عفو، بذل و بخشش، اظهار محبت، تحسین، برای مثال سخن گفت و دامان گوهر فشاند / به نطقی که شاه آستین برفشاند (سعدی۱ - ۴۶)
تصویری از آستین افشاندن
تصویر آستین افشاندن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آستین افشاندن

آستین افشاندن

آستین افشاندن
دست و بتبع آن آستین را بنشانه محبت خلوص عفو تحسین بخشش و احسان بحرکت در آوردن، اشاره کردن، اجازه دادن، پشضت پا زدن ترک گفتن فرو گذاشتن، رقص کردن پایکوبی کردن، یاآستین ملال بر کسی افشاندن، با جنبش دست و آستین کراهت و نفرت خود را نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار

آستین افشاندن

آستین افشاندن
تکان دادن دست و آستین به نشانه عفو یا بخشش، پشت پا زدن، ترک گفتن، رقصیدن، اجازه دادن
آستین افشاندن
فرهنگ فارسی معین

آستین فشاندن

آستین فشاندن
دست و بتبع آن آستین را بنشانه محبت خلوص عفو تحسین بخشش و احسان بحرکت در آوردن، اشاره کردن، اجازه دادن، پشضت پا زدن ترک گفتن فرو گذاشتن، رقص کردن پایکوبی کردن، یاآستین ملال بر کسی افشاندن، با جنبش دست و آستین کراهت و نفرت خود را نشان دادن
فرهنگ لغت هوشیار