جدول جو
جدول جو

معنی اورا

اورا
قلعه، پناهگاهی که بر فراز کوه یا جای بلند ساخته شود، ملاذ، قلاط، دیز، حصن، دیزه، کلات، ابناخون، دز، رخّ، پشلنگ، دژ
تصویری از اورا
تصویر اورا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اورا

اورا

اورا
حصارو قلعه. (برهان) (آنندراج) (هفت قلزم) :
زو عدو گر خود رود درحصن هفت اورای چرخ
آن کشدکز دست حیدر مالک خیبر کشید.
ابن یمین
لغت نامه دهخدا

اجرا

اجرا
راندن روا کردن امری، وظیفه و راتبه و جیره مقرر کردن برای کسی، کسی را وکیل کردن، امضا کردن، بکار بردن لفظ و عبارت، راتبه وظیفه ادرار جیره. ممال آن (اجری) است، بمرحله عمل گذاشتن حکمی که قطعیت یافته است. یا بموقع اجرا گذاشتن (گذاردن)، اجرا کردن بجریان انداختن بکار بستن از گفتار بکردار آوردن
فرهنگ لغت هوشیار

اخرا

اخرا
یک نوع خاک رست که با امح آهن آمیخته شده و در نتیجه برنگ زرد نارنجی قرمز قهوه یی در آمده باشد، در بعضی از سواحل و جزایر جنوبی ایران (از قبیل جزیره هرمز) بفراوانی موجود است و آنرا استخراج میکنند و در نقاشی و رنگ کاری بکار میبرند. سابقا نوعی از آنرا برای بند آوردن خون استعمال میکردند. گل مختوم نوعی از آن است ارتکان ارتکین گلک فاده گل اخرا، قهوه یی مایل بقرمز از گروه رنگهای جسمی
فرهنگ لغت هوشیار

اروا

اروا
سیراب کردن ترویه، روان کردن، به روایت شعر داشتن بر روایت شعر داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

اسرا

اسرا
به شب پیمودن، شب گشت جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران. بشب راه رفتن در شب سیر کردن، به سر در آوردن، کسی را در شب، معراج محمدبن عبدالله ص یا حدیث اسرا. حدیث معراج، جمع اسیر، بندیان گرفتاران جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران، جمع اسیر اسیران بندیان بردگان گرفتاران
فرهنگ لغت هوشیار