معنی اشک خونی - فرهنگ فارسی عمید
معنی اشک خونی
اشک خونی
اشک آمیخته با خون، اشکی که از سوز دل و از اندوه بسیار فرو می ریزد، اشک خونین، اشک سرخ، اشک حنایی، اشک گلگون، اشک جگرگون، اشک خون آلود
تصویر اشک خونی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با اشک خونی
اشک خونی
اشک خونی
اشک خونین. اشک سرخ. و رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خونین شود
لغت نامه دهخدا
اشک خونین
اشک خونین
اشک آمیخته با خون، اشکی که از سوز دل و از اندوه بسیار فرو می ریزد، اَشکِ سُرخ، اَشکِ خونی، اَشکِ حَنایی، اَشکِ گُلگون، اَشکِ جِگَرگون، اَشکِ خون آلود
فرهنگ فارسی عمید
اشک خونین
اشک خونین
اشک سرخ. (آنندراج) : اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند درد عشق است و جگرسوز دوائی دارد. حافظ (دیوان چ قزوینی - غنی ص 84). و رجوع به اشک پیازی و اشک جگرگون و اشک حنائی و اشک خون آلوده و اشک خونی شود
لغت نامه دهخدا
اشک خنک
اشک خنک
اشک دروغ. کنایه از اشک ساخته: که ای خون گرمی بازار رحمت مکن اشک خنک در کار رحمت. زلالی (از آنندراج). و رجوع به اشک دروغ شود
لغت نامه دهخدا
خشک خوی
خشک خوی
بدخوی، متکبر. (یادداشت بخط مؤلف) : و بدخوی و متکبر و خشک خوی و جلد باشند و صناعتها خوب کنند و بسیارخواب نباشند
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.