جدول جو
جدول جو

معنی اخم رو

اخم رو
اخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، ترش رو، گره پیشانی، عبوس، زوش، ترش روی، متربّد، دژبرو، عبّاس، سخت رو، بداغر، روترش، تیموک، عابس، تندرو، بداخم
تصویری از اخم رو
تصویر اخم رو
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اخم رو

اخمه رو

اخمه رو
ترش رو. تنگخو. بدخو. ترش رخساره. تلخ ابرو. تلخ جبین. برج زهرمار. کالح. عبوس.
- اخمه رو کردن، روی ترش کردن:
نیاید چو بر صفحه خط زآن نکو
چو مسطر بکاغذ کند اخمه رو.
ملاّ طغرا، هلاک گشتن، هلاک کردن، بریدن، سست گردانیدن، سست کردن پای. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

گرم رو

گرم رو
تندرو، روندۀ به شتاب، در تصوف سالکی که با شورواشتیاق در طلب مقصود بکوشد، برای مِثال چنان گرم رو در طریق خدای / که خار مغیلان نکندی ز پای (سعدی۱ - ۸۳)
گرم رو
فرهنگ فارسی عمید

نیم رو

نیم رو
نیم رخ، یک طرف صورت، یک سمت چهره، برای مِثال نیم رو خاکین چو بوسم پای تو / بر سر از تو تاج تمکین آورم (خاقانی - ۶۴۴)، غذایی که از سرخکردن تخم پرندگان، به ویژه مرغ خانگی در روغن تهیه می شود، به صورتی که سفیدۀ آن ببندد
نیم رو
فرهنگ فارسی عمید

سخت رو

سخت رو
پررو، گستاخ، بی شرم
اَخمو، کسی که اخم کند و چین بر ابرو انداخته و روی خود را درهم بکشد، مُتَرَبِّد، تُرش روی، بَداُغُر، عَبوس، زوش، تُندرو، عَبّاس، تُرش رو، روتُرش، عابِس، اَخم رو، دُژبُرو، تیموک، بَداَخم، گِرِه پیشانی
سخت رو
فرهنگ فارسی عمید