جدول جو
جدول جو

معنی مگس پرانی

مگس پرانی
عمل راندن و دور کردن مگس ها، مگس پراندن، کنایه از بیکاری و کسادی بازار
تصویری از مگس پرانی
تصویر مگس پرانی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با مگس پرانی

مگس پرانی

مگس پرانی
پراکنده کردن مگسها از اطراف خود. راندن مگس از جائی یا چیزی، کساد بازار و بی رونقی آن. (بهار عجم) (آنندراج) :
کارکلیم باشد آنجا مگس پرانی
هر جا که دل ز یار شیرین شمایل افتد.
کلیم (از بهار عجم).
و رجوع به ترکیب مگس پرانیدن ذیل مگس شود
لغت نامه دهخدا

مگس پران

مگس پران
کسی که مگسها را براند، شخص بیکار، آنکه بازارش کساد است، روبندی است چرمی که بر آن تسمه های باریک آویزان است و آنرا بصورت اسب زنند تا چون مگس برآن نشیند اسب سرخود را تکان دهد و مگس پرانده شود
فرهنگ لغت هوشیار

مگس رانی

مگس رانی
راندن مگس و پشه و جز آن. (ناظم الاطباء).
- مگس رانی کردن، مگس ران بودن. مگس راندن از چیزی:
وگر چون عیسی از خورشید سازم خوانچۀ زرین
پر طاوس فردوسی کند بر خوان مگس رانی.
خاقانی.
و رجوع به مگس ران (معنی دوم) شود
لغت نامه دهخدا

مگس پرانیدن

مگس پرانیدن
دور کردن مگس از حوالی خود، بیکار ماندن (ایهام) : (مصریان چو نپرانند مگس بادل تنگ زهر نوشان تو گر کام بشکر ندهند ک) (ظهوری ظنند)
مگس پرانیدن
فرهنگ لغت هوشیار

مگس پراندن

مگس پراندن
دور کردن مگس از حوالی خود، بیکار ماندن (ایهام) : (مصریان چو نپرانند مگس بادل تنگ زهر نوشان تو گر کام بشکر ندهند ک) (ظهوری ظنند)
مگس پراندن
فرهنگ لغت هوشیار