معنی گیج و ویج - فرهنگ فارسی عمید
معنی گیج و ویج
- گیج و ویج
- سرگشته، حیران، سرگردان، کالیوه، گیج و گنگ، هامی، گیج، آسمند، مستهام، کالیوه رنگ، خلاوه، آسیون، پکر، کالیو، واله
تصویر گیج و ویج
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گیج و ویج
گیج و ویج
- گیج و ویج
- دنگ و منگ. پریشان خاطر:
دلم از دست خوبان گیج و ویجه
مژه برهم زنم خونابه ریجه.
باباطاهر
لغت نامه دهخدا