جدول جو
جدول جو

معنی کیاخره

کیاخره
در ایران باستان غلبه، قدرت، فرّ و شکوه شاهنشاهی که اهورامزدا، ایرانیان را از آن برخوردار می ساخت، خرّۀ کیانی، فرّۀ ایزدی
تصویری از کیاخره
تصویر کیاخره
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کیاخره

کیاخره

کیاخره
نوری را گویند که از جانب اﷲ به پادشاهان فایض گردد، چه کیا به معنی پادشاه و خره نوری باشد از جانب خدای تعالی فایض بر بندگان خود که به سبب آن ریاست کنند. و با واو معدوله هم آمده است که کیاخوره باشد. (برهان). نوری است که از جانب خدا بر روح پادشاهان نازل شود که بدان حشمت و شوکت و قدرت و عدالت حاصل نمایند... (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به کیاخوره شود
لغت نامه دهخدا

کیاخوره

کیاخوره
فرکیان. توضیح این اصطلاح در حکمت اشراق هم وارد شده
کیاخوره
فرهنگ لغت هوشیار

کیاخوره

کیاخوره
بر وزن و معنی کیاخره است، و آن نوری و پرتوی باشد از جانب خدای تعالی به سوی خلق که به سبب آن نور بعضی پادشاه و بعضی رئیس شوند و بعضی صنعت و حرفت آموزند. (برهان). نور و پرتوی که ازجانب خدای تعالی به سوی مخلوق افاضه می شود و بدان پرتو می باشد که یکی پادشاه می گردد. و یکی وزیر و رئیس می شود و یکی عالم و دیگری صانع می گردد و آن را نور الهی نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به کیاخره شود
لغت نامه دهخدا

کاخره

کاخره
فرود از حلقۀ مقعد. (منتهی الارب). فرود از حلقۀ کون. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

بیازره

بیازره
جمع بیزار، پارسی تازی گشته بازداران، بازاریان (کشاورزان)
بیازره
فرهنگ لغت هوشیار