جدول جو
جدول جو

معنی فدام

فدام
دستار، شال که دور سر ببندند، دستمال، شال، مندیل، عمامه، بروفه، دستا
تصویری از فدام
تصویر فدام
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فدام

فدام

فدام
سر پوش آبتابه، جمع فدم، گنگلاجان در پوش، پوز بند دهان بند
فدام
فرهنگ لغت هوشیار

فدام

فدام
جَمعِ واژۀ فَدْم. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به فَدْم شود
لغت نامه دهخدا

فدام

فدام
سرپوش ابریق، پالونه. (منتهی الارب). فدام بمعنی صافی. (اقرب الموارد). رجوع به فدام (ف َ / ف ِ) شود
لغت نامه دهخدا

فدام

فدام
ده کوچکی است از دهستان ایراندگان بخش خاش شهرستان زاهدان، واقع در 73 هزارگزی جنوب خاش و 18 هزارگزی خاور شوسۀ خاش به ایرانشهر. دارای 36 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

فدام

فدام
دهان بند آتش پرستان و عجمیان که وقت آب خوردن بدان دهان را بندند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، سرپوش ابریق. (منتهی الارب) ، صافیی که بر دهانۀ ابریق نهند تا آنچه در آن است بدان تصفیه گردد. (اقرب الموارد) ، پالونه، دستار. (منتهی الارب). در این معنی منتهی الارب ضبط لغت را به تشدید ثانی هم آورده است، پتفوزبند گاوان. (منتهی الارب). در این معنی هم در منتهی الارب به تشدید و تخفیف دال هر دو آمده است
لغت نامه دهخدا