یکی از دو ستارۀ شعری، و آن را غَموص نیز نامند و من احادیثهم: ان الشعری العبور قطعت المجره فسمیت عبوراً، و بکت الاخری علی اثرها حتی غمصت فسمیت غمیصاء. (منتهی الارب). نام دیگر شِعرای شامی است و آن کوکبی است روشن از قدر اول در صورت کلب اصغر (از جهان دانش). رمیصاء. بزرگترین از دو کوکب ذراع مقبوضه. یکی از اختا سهیل. رجوع به التفهیم ص 87 و کلمه عَبور شود
جایی است در بادیۀ عرب نزدیکی مکه که مسکن بنی جذیمه بن عامر بن عبدمناه بن کنانه بود. خالد بن ولید در عام الفتح گروه بسیاری از ایشان را کشت، رسول خدا گفت: ’اللهم انی ابراء الیک مما صنع خالد’. آنگاه بوسیلۀ علی (ع) دیۀ کشته شدگان را داد. زنی از ایشان گوید: و لولا مقال القوم للقوم اسلموا للاقت سلیم یوم ذلک ناطحا لماصعهم بشر و اصحاب جحدم و مرّه حتی یترکوا الامر صابحا فکائن تری یوم الغمیصاء من فتی اصیب و لم یجرح و قد کان جارحا الظت بخطاب الایامی و طلقت غداتئذ منهن من کان ناکحا. دیگری گوید: وکائن تسری بالغمیصاء من فتی جریحاً و لم یجرح و قد کان جارحا. (از معجم البلدان)
اسم سریانی ریباس است. (تحفۀ حکیم مؤمن). ریواس. (ناظم الاطباء). رستنیی باشد خودروی خصوصاً در کوهستان و آن را ریواس می گویند. اگر عصارۀ آن را در چشم چکانند روشنی چشم زیاده کند. (آنندراج) (برهان). ریباس است. (اختیارات بدیعی). و رجوع به ریواس شود