معنی غض - فرهنگ فارسی عمید
معنی غض
- غض
- فرو خواباندن چشم مثلاً غضّ بصر، پایین آوردن آواز مثلاً غض صوت، تازه، تر و تازه، شکوفۀ نازک، تازه رو و خندان، گوسالۀ نوزاد فرو خواباندن چشم مثلاً غضّ بصر، پایین آوردن آواز مثلاً غض صوت، تازه، تر و تازه، شکوفۀ نازک، تازه رو و خندان، گوسالۀ نوزاد
فرهنگ فارسی عمید