جدول جو
جدول جو

معنی طاحنه

طاحنه
طاحن، کنایه از دندان آسیا، دندان های عقب دهان که دارای تاج پهن و ناهموار است، نوع کوچک آن دارای یک ریشه است و بزرگ آن دو یا سه ریشه دارد و تعداد آن ها در هر فک ده عدد است، نوع بزرگ آن را دندان کرسی هم می گویند، دندان آسیاب، ضرس، طواحن
تصویری از طاحنه
تصویر طاحنه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با طاحنه

طاحنه

طاحنه
دندان آسیا. (دهار). ناجذ (دندان سپسین همه). یکی از دندانهای آسیا. ج، طواحن: دندانی که طاحنۀ جسم است و غذاء روح به قوّت آن منهضم میشود، چون مُتآکِل شد و لذّت عیش به الم آن منغص گشت جز قلع و افاتت آن چاره نیست. (ترجمه تاریخ یمینی) یکی از دوازده دندان که پس از ضواحک بود. (السامی فی الاسامی نسخۀ خطی ص 156). دندان خاینده. دندان نرم کننده طعام، آس که بپای گردانند. (مهّذب الاسماء در سه نسخه خطی)
لغت نامه دهخدا

طاحونه

طاحونه
آسیا، دستگاهی که به وسیلۀ آن غلات را آرد کنند، جایی که غلات را آرد می کنند، طاحون
طاحونه
فرهنگ فارسی عمید

طارنه

طارنه
محلی است به مصر. (ابن البیطار در شرح کلمه جثجاث)
لغت نامه دهخدا

طاحیه

طاحیه
مظلّهُ طاحیه، سایبان بزرگ، مطحیه. مطحوه. (منتهی الارب). رجوع به دو کلمه اخیر شود
لغت نامه دهخدا