معنی صفت ساده - فرهنگ فارسی عمید
معنی صفت ساده
- صفت ساده
- در دستور زبان صفتی که صفات و حالات را بیان می کند مانند گرم، سرد، بزرگ، کوچک، سفید، سیاه، صفت مطلق
تصویر صفت ساده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با صفت ساده
صاف ساده
- صاف ساده
- بی حیله و مکر. بی تقلب. بی ریا. رجوع به صاف صادق شود، احمق. گول
لغت نامه دهخدا