جدول جو
جدول جو

معنی شوشمیر

شوشمیر
هل، درختی کوتاه با گل های ریز سفید شبیه گل باقلا که بیشتر در هندوستان به ثمر می رسد و از سه سالگی به بار می نشیند، میوۀ این درخت که کوچک صنوبری و به اندازۀ بند انگشت با پوست تیره رنگ و دانه های خوش بو که برای خوش بو ساختن برخی از خوراکی ها به کار می رود، قاقله، هیل، هال، لاچی، خیربوا
تصویری از شوشمیر
تصویر شوشمیر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با شوشمیر

شوشمیر

شوشمیر
هل، (یادداشت مؤلف)، قاقلۀ صغیر است و گفته اند یونانی است، (فهرست مخزن الادویه)، هیل و به عربی قاقلۀ صغار و خیربوا خوانند، (برهان) (آنندراج)، هیل باشد که به هندی آلاچی گویند، (فرهنگ رشیدی)، بفارسی اسم قاقلۀ صغیر و گفته اند یونانی است، (فهرست مخزن الادویه)، خیربواست و هیل بواست و هان بوا و هال بوا نیز گویند و آن قاقلۀ صغار است، (اختیارات بدیعی)، ارزن را گویند، (جهانگیری) :
خری که آبخورش زیر ناودان عصیر
علف عصارۀ بگنی و بخسم و شوشمیر،
سوزنی،
، شمشیر، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

شاهمیر

شاهمیر
امیر شاه، شاه (فارسی) + میر (عربی)، نام برادر میرک بیگ وزیر شاه اسماعیل صفوی
شاهمیر
فرهنگ نامهای ایرانی

وشمگیر

وشمگیر
شکارچی بلدرچین، صیدکننده بلدرچین (نام دیلمی)، نام پسر زیار از امرای آل زیار
وشمگیر
فرهنگ نامهای ایرانی

شوشتری

شوشتری
منسوب به شوشتر از مردم شوشتر، لهجه مردم شوشتر، آن چه در شوشتر به عمل آید: دیبای شوشتری، یکی از گوشه های همایون
فرهنگ لغت هوشیار

شیمشیر

شیمشیر
حربه آهنین و فولادین که دارای سینه ای بلند و منحنی و دمه ای برنده است، روشنایی صبح (آفتاب) (قیاس کنید با تیغ) یا شمشیر گوشتی. (گوشتین) زبان. یا شمشیر حواله (فرق) کسی کردن، شمیر بر (سر) او زدن، درختچه ای است از تیره شمشیریان جزو رده دو لپه ییهای جدا گلبرگ که در جنگلهای شمال ایران فراوانست شیمشیر تقیه الراهب شجره الفهم، هل
فرهنگ لغت هوشیار

شوشتری

شوشتری
از مردم شوشتر، لهجۀ مردم شوشتر، تهیه شده در شوشتر، نوعی پارچه یا فرش که در شوشتر بافته می شد، برای مِثال نگر ز سنگ چه مایه بِه است گوهر سرخ / ز خستوانه چه مایه بِه است شوشتری (معروفی - شاعران بی دیوان - ۱۴۴)، در موسیقی گوشه ای در دستگاه همایون
شوشتری
فرهنگ فارسی عمید

طوامیر

طوامیر
طومارها، مکتوبها یا نامه های بلند، دفترها، صحیفه ها، نامه ها، جمعِ واژۀ طومار
طوامیر
فرهنگ فارسی عمید