جدول جو
جدول جو

معنی شاش زدن

شاش زدن
نم زدن به چیزی
شاشیدن، میختن، گمیختن، ادرار کردن، میزیدن، شاشدن، گمیزیدن، چامیدن، گمیز کردن، شاریدن برای مثال نشست و سخن را همی خاش زد / ز آب دهن کوه را شاش زد (رودکی - ۵۴۲)
تصویری از شاش زدن
تصویر شاش زدن
فرهنگ فارسی عمید