جدول جو
جدول جو

معنی سایه پوش

سایه پوش
سایه بان، چادر یا چیز دیگر که برای جلوگیری از آفتاب برپا کنند، هر چیز که سایه بیندازد و مانع آفتاب باشد، چتر، پرده، سایه گاه
تصویری از سایه پوش
تصویر سایه پوش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سایه پوش

سایه پوش

سایه پوش
سایبان و شامیانه. (برهان) (آنندراج) : سُعْنَه، سایه پوش بام. (منتهی الارب). ظُلّه، سایه پوش و سایبان تنگ غیرفراخ، درختستان و جای شجر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

سیاه پوش

سیاه پوش
آن که جامه سیاه پوشد، آن که عزادار باشد ماتم زده ماتم دار سوگوار، شبگرد عسس میر بازار میر شب، کسی که پیشاپیش پادشاه رود و دور باش گوید چاوش. توضیح این گروه در قدیم به جهت هیبت و صلابت سیاه می پوشیدند، کسی که شیر ببر و دیگر جانوران درنده را نگاهداری کند، جمع سیاه پوشان
فرهنگ لغت هوشیار

سایه خوش

سایه خوش
درخت پرشاخ و برگ و سایه گستر، در علم زیست شناسی درخت نارون
سایه خوش
فرهنگ فارسی عمید

سیاه پوش

سیاه پوش
کسی که جامۀ سیاه به تن داشته باشد، کنایه از ماتم زده، ماتم دار، عزادار، کنایه از شب گرد، عسس
سیاه پوش
فرهنگ فارسی عمید

سایه خوش

سایه خوش
دهی است از دهستان دژگان بخش بستک شهرستان لار واقع در 132 هزارگزی جنوب خاوری بستک و 2 هزارگزی شوسۀ لار به لنگه. هوای آن گرم و دارای 243 تن سکنه است. آب آنجا از چاه و باران تأمین میشود. محصول آن غلات و خرما و شغل اهالی زراعت. راه فرعی دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا