معنی دید زدن دید زدن برآورد کردن حاصل زراعت یا چیز دیگرتعیین بها و ارزش چیزی به تخمین تصویر دید زدن فرهنگ فارسی عمید
دید زدن دید زدن برآورد کردن. تخمین کردن قیمت چیزی یا حاصل و وزن زراعت و جز آن را چنانکه مثلاً گویند میوه امساله را ده خروار دید زده اند حرز. خرص کردن. تخمین کردن چنانکه خرج بنایی که ساختن آن خواهند. (از یادداشت مؤلف) لغت نامه دهخدا
دود زدن دود زدن دود کردن، دود پخش کردن چیزی که در حال سوختن است، دود پس دادن چراغی که با نفت می سوزد فرهنگ فارسی عمید