داد کشیدن، داد زدن، فریاد کردن، بانگ بلند برآوردن، از روی داد حکم کردن، اجرای عدالت کردن، برای مثال دل از بند بیهوده آزاد کن / ستمگر نه ای داد کن داد کن (نظامی۵ - ۸۵۴) شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد / قدر یک ساعت عمری که دراو داد کند (حافظ - ۳۸۶ حاشیه)داد کشیدن، داد زدن، فریاد کردن، بانگ بلند برآوردن، از روی داد حکم کردن، اجرای عدالت کردن، برای مِثال دل از بند بیهوده آزاد کن / ستمگر نه ای داد کن داد کن (نظامی۵ - ۸۵۴) شاه را به بود از طاعت صدساله و زهد / قدر یک ساعت عمری که دراو داد کند (حافظ - ۳۸۶ حاشیه)