معنی خوددار خوددار کسی که خود را از انجام کارهای ناپسند نگه می دارد، بردبار، شکیبا، خویشتن دار تصویر خوددار فرهنگ فارسی عمید
خوددار خوددار بردبار، شکیبا، کسی که خود را از انجام عمل ناپسند نگه می دارد، خویشتن دار فرهنگ فارسی معین
خوددار خوددار صابر. بردبار. شکیبا. (ناظم الاطباء). آنکه دیر غم خود بدوستان و کسان گوید. آنکه راز و غم خویش آشکار نکند. (یادداشت بخط مؤلف) ، عفیف. کف ّنفس کننده. (یادداشت بخط مؤلف) لغت نامه دهخدا
خودداری خودداری بردباری شکیبایی خویشتن داری، امتناع سر پیچی، حفظ خود از ارتکاب اعمال ناپسند فرهنگ لغت هوشیار
خودداری خودداری شکیبایی، بردباری، خویشتن داری، نگه داشتن خود از ارتکاب کارهای ناپسند، امتناع، سرپیچی، سرپیچی کردن از اجرای امری فرهنگ فارسی عمید