جدول جو
جدول جو

معنی خسته بند

خسته بند
پارچه، نوار و مرهمی که بر روی زخم و جراحت می بندند، شکسته بند
تصویری از خسته بند
تصویر خسته بند
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خسته بند

خسته بندی

خسته بندی
عمل خسته بند. جراحت بندی. زخم بندی. (یادداشت بخط مؤلف) ، جراحی. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

بسته بندی

بسته بندی
عمل بستن اشیا (مانند میوه و غیره) بصورت جعبه ها و قوطی ها و مانند آن
فرهنگ لغت هوشیار

خاتم بند

خاتم بند
آنکه از عاج فیل و شتر و چوب و جز آن گلها و نقوشی بر سطح چیزی (چوب و غیره) ایجاد کند
فرهنگ لغت هوشیار

تخته بند

تخته بند
پارچه ای را گویند که چون کسی را دست بشکند یا از جا بدر رود تختها بر آن نصب کنندو آن پارچه را بر آن تختها و دست شکسته پیچند، نوعی از شکنجه که دست و پای کسی را با تخته ها بندند تا او حرکت نتواند کرد، دو تخته ای که کسی را در میان آن نهند و اره بر سرش کشندتا نتواند جنبد و آنگاه دو پاره اش کنند، چیزی که با تخته و نواربسته شده، محبوس در بند افتاده گرفتار. یا تخته بند بودن، اسیر و گرفتار و در بند بودن، یا تخته بند بودن دکان. بسته بودن دکان تعطیل بودن دکان
فرهنگ لغت هوشیار

شکسته بند

شکسته بند
کسی که استخوانهای شکسته را میبندد و پیوندهای در رفته را جبیره میکند، استخوان بند
فرهنگ لغت هوشیار

خاتم بند

خاتم بند
خاتَم کار، کسی که کارش خاتم کاری است، خاتَم ساز
خاتم بند
فرهنگ فارسی عمید