خردل، سس یا چاشنی غلیظ و تندی که با مخلوط کردن دانه های گیاه خردل در آب یا سرکه تهیه می شود، در علم زیست شناسی گیاهی از تیرۀ چلیپاییان با برگ هایی شبیه برگ ترب، گل های زرد رنگ، دانه های ریز و قهوه ای و طعم تند، دانه های ساییده شدۀ این گیاه که به عنوان چاشنی استفاده می شود، اسفندان، آهوری، سپندان، سپندین
یک دانه خردل یا خردله. (آنندراج). بهندی آن را رائی نامند. (از غیاث اللغات). یک سپندان. (یادداشت بخط مؤلف) ، مأخوذ از تازی، چیز اندک. (یادداشت مؤلف) : با عمل مر علم دین را راست دار آن از این کمتر مکن یک خردله. ناصرخسرو. خردول و خر بغائی و نی عقل ونی خرد اندر سرت بخردلۀ او بخربقه. سوزنی. میازار عامی بیک خردله که سلطان شبانست و عامی گله. سعدی (بوستان)
دولاب. چرخاب. (برهان قاطع) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری) : تا که ماه دولتت والا شد از چرخ بقا نیست گریان درد یارت هیچکس جز خربله. ظهیر فاریابی (از فرهنگ جهانگیری)