جدول جو
جدول جو

معنی چهارفصل

چهارفصل
مناسب برای تمام فصول مثلاً لباس چهارفصل، تمام سال، چهار هنگام، همه وقت
تصویری از چهارفصل
تصویر چهارفصل
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چهارفصل

چهاراصل

چهاراصل
چهارعنصر است. آب و آتش، باد و خاک. رجوع به چاراصل شود
لغت نامه دهخدا

چهار فصل

چهار فصل
مرکب از چهار + عیال، کنایه از آخشیجان است که عناصر چهارگانه باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به چارعیال شود و رجوع به چارعنصر شود
لغت نامه دهخدا

چارفصل

چارفصل
چهارفصل. چارموسم. چارهنگام. چارفصل سال. بهار و تابستان و پائیز و زمستان. ربیع و صیف و خریف و شتاء:
در چنین فصل تا ب خانه شاه
داشته طبع چارفصل نگاه.
نظامی.
آنچه مقصود شد در این پیکار
چارفصل است به ز فصل بهار.
نظامی
لغت نامه دهخدا

چهار گل

چهار گل
مخلوط گل بنفشه و گل پنیرک و گل کدو و گل نیلوفر را گویند که جوشانده آنها در طب قدیم بعنوان مسهل و ملین بکار میرفته است چارگل
فرهنگ لغت هوشیار

چهارعمل

چهارعمل
چهارعمل اصلی، چهارعمل اصلی مثلاً در ریاضیات عمل های جمع، تفریق، ضرب و تقسیم
چهارعمل
فرهنگ فارسی عمید

چهارنعل

چهارنعل
یورتمِه، نوعی راه رفتن اسب که سوار را تکان بدهد، خَبَب، تَقریب
کنایه از به سرعت، شتابان
چهارنعل
فرهنگ فارسی عمید

چهارخال

چهارخال
مرکب از چهار (عدد اصلی) + خال. در تداول عامه مرادف ’لو’. و خال به هریک از نقش های قراردادی ورق های بازی اطلاق شود. و هر خال نمایندۀ واحدی باشد. چهارلو، برگ یا ورق بازی که چهارلو یا چهار نقش داشته باشد، اصطلاح دیگری است در ورق بازی و آن چهارگونه نقش منقوش بر ورقهای بازی است و آن نقوش: خال سیاه خشت دل گشنیز یا خاج است، اصطلاح دیگری است در ورق بازی و آن چهار مشابه است از چهار نقش چون: چهارآس، چهارشاه، چهاربی بی، چهارسرباز، چهارده لو و غیره..
لغت نامه دهخدا