جدول جو
جدول جو

معنی چرام

چرام
چراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، علفزار، مرتع، چرازار، سبزه زار، مسارح، چراجای، چرامین، چراخوٰار، چراخور برای مثال آن شنیدی که در ولایت شام / رفته بودند اشتران به چرام (سنائی۱ - ۴۰۸)
تصویری از چرام
تصویر چرام
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چرام

چرام

چرام
نام یکی از دهستانهای بخش کهکیلویۀ شهرستان بهبهان است. این دهستان بین دهستان های پشت کوه باشت بابوئی، بویراحمد گرمسیر، بویراحمد سردسیر و بویراحمد سرحدی واقع و از 31 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است. جمعیت آن درحدود 7هزار نفر و قراء مهم آن، ده شیخ و بردیان است. آب آشامیدنی از رودخانه و چشمه تأمین میگردد. محصول عمده دهستان غلات، برنج، حبوبات، پشم و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و حشم داری، صنایع دستی زنان بافتن قالیچه، گلیم، جوال و جاجیم است. ساکنین عموماً از طایفۀ چرام هستند و عده ای از سکنه تابستان به ییلاق میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از توابع کوه کیلویۀ فارس است شاید همان ’جرام’ معجم البلدان باشد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 218). رجوع به مادۀ قبل و سه مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

چرام

چرام
یک قسمت از چهار قسمت ’چهاربنیجه’ (یکی از دو شعبه بزرگ ایل ’جاکی’) است که از طوایف کوه گیلویه میباشد. این قسمت ازایل جاکی ییلاقشان ناحیۀ بلاد شاهپور است و از هزار خانوار تشکیل شده تیره های آن عبارتست از: بگلر، تباری، پردخوری، تارمونی، حسام بهاءالدینی، ویلگون، شیخ گلبار، کشتاسب، کمان کشی و مسیح شاهی. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 88 و89). و رجوع به سه مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

چرام

چرام
این ناحیه با ’بازرنگ’ دو ناحیت است میان زیز و سمیرم لرستان، و هوایش بغایت سردسیر است و آبش از آن کوهها، اکثر اوقات از برف خالی نبود و راههای سخت و دشخوار بود وآب روانش بسیار است و نخجیرش نیکو باشد و مردم آنجابیشتر شکاری باشد. (از نزهه القلوب چ لیدن ص 128)
لغت نامه دهخدا

چرام

چرام
چراگاه حیوانات. (برهان) (آنندراج) (فرهنگ نظام). بمعنی چراگاه است. (جهانگیری). چراگاه. (ناظم الاطباء). چراگه. چرامین:
آن شنیدی که در ولایت شام
برده بودند اشتران به چرام.
سنائی (از جهانگیری).
، علف زار باشد. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، علوفه. (ناظم الاطباء). رجوع به چراگاه و چراگه و چرامین شود
لغت نامه دهخدا

درام

درام
نمایشنامه و داستانی که موضوع آن غم انگیز و شادی بخش باشد زشت رفتار، قبیح
فرهنگ لغت هوشیار