معنی چاره سنج - فرهنگ فارسی عمید
معنی چاره سنج
- چاره سنج
- کسی که در کاری بیندیشد و راه چاره را بسنجد و دریابد، چاره اندیش، برای مثال ز شادی به فرزانۀ چارهسنج / بسی تحفهها داد از مال و گنج (نظامی۶ - ۱۱۲۸)
تصویر چاره سنج
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با چاره سنج
چاره سنج
- چاره سنج
- مدبر. با تدبیر. آنکه در کارها تأمل و تدبیر کند:
ز شادی بفرزانۀ چاره سنج
بسی تحفه ها داد از مال و گنج.
نظامی
لغت نامه دهخدا
ناله سنج
- ناله سنج
- ناله کننده فریادوفغان کننده: پیش ازین ازناله پردازان اثر پیدا نبود عشق در خلوت سروری داشت بزم آرا نبود. (رضی دانش ظنند. لغ)
فرهنگ لغت هوشیار
بارش سنج
- بارش سنج
- ظرف استوانه ای شکل مدرجی که برای تعیین مقدار و ارتفاع ریزش باران به کار می رود، باران سنج
فرهنگ فارسی عمید