معنی جاخشوک
- جاخشوک
- داس، آلتی آهنی و سرکج با دستۀ چوبی که دم آن تیز و دندانه دار است و با آن گیاه ها و حاصل مزارع را از روی زمین درو می کنند، مخلب، منگال، جاخسوک، جاغسوک، محصد، خاشوش
واژههای مرتبط با جاخشوک
جاخسوک
- جاخسوک
- داس، آلتی آهنی و سرکج با دستۀ چوبی که دم آن تیز و دندانه دار است و با آن گیاه ها و حاصل مزارع را از روی زمین درو می کنند، جاغسوک، جاخشوک، مِحصَد، خاشوش، مَنگال، مِخلَب
برای مِثال ای خواجه با بزرگی و اَشغال چی تو را / برگیر جاخسوک و بر او می درو حشیش (شهید بلخی- صحاح الفرس - جاخسوک)
جاخسوک
- جاخسوک
- داس، ابزاری که با آن علف را درو کنند
چاخشوک
- چاخشوک
- داس، (فرهنگ بیانکی)، اوبهی این لغت را دامن معنی کرده ولی ظاهراً اشتباه است و معنی صحیح کلمه همان داس است که بغلط دامن خوانده و نوشته اند
جاغسوک
- جاغسوک
- داس، آلتی آهنی و سرکج با دستۀ چوبی که دم آن تیز و دندانه دار است و با آن گیاه ها و حاصل مزارع را از روی زمین درو می کنند، خاشوش، جاخشوک، مِحصَد، جاخسوک، مَنگال، مِخلَب
شا شوک
- شا شوک
- شاش کننده، کسی که در شب ادار کند
اخکوک
- اخکوک
- زردالوی نارس (این کلمه بیشتر در خراسان بخصوص مشهد متداول است)
باشوک
- باشوک
- نوعی پرنده شکاری (نگارش کردی: باشوک)
جادوک
- جادوک
- جادوگر کوچک ساحرک
اخکوک
- اخکوک
- میوۀ سبز و نارس، به ویژه زردالو، چغاله
