داس، آلتی آهنی و سرکج با دستۀ چوبی که دم آن تیز و دندانه دار است و با آن گیاه ها و حاصل مزارع را از روی زمین درو می کنند، جاغسوک، جاخشوک، محصد، خاشوش، منگال، مخلب برای مثال ای خواجه با بزرگی و اشغال چی تو را / برگیر جاخسوک و بر او می درو حشیش (شهید بلخی- صحاح الفرس - جاخسوک)داس، آلتی آهنی و سرکج با دستۀ چوبی که دم آن تیز و دندانه دار است و با آن گیاه ها و حاصل مزارع را از روی زمین درو می کنند، جاغسوک، جاخشوک، مِحصَد، خاشوش، مَنگال، مِخلَب برای مِثال ای خواجه با بزرگی و اَشغال چی تو را / برگیر جاخسوک و بر او می درو حشیش (شهید بلخی- صحاح الفرس - جاخسوک)