جدول جو
جدول جو

معنی پیرزه

پیرزه
طعامی که در سفره یا دستمال ببندند و از جایی به جای دیگر ببرند، پدمه
تصویری از پیرزه
تصویر پیرزه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیرزه

پیرزه

پیرزه
چیزی که در لنگی و دستمالی گره بندند و از جایی بجایی برند. (آنندراج) (برهان). پدرزه. (شرفنامه). چیزی که در ازاربند یا جامه گره بندند
لغت نامه دهخدا

پیروزه

پیروزه
در اوستا لقب هوشنگ پسر سیامک پادشاه داستانی ایران، عنوان هر یک از پادشاهان سلسله داستانی
پیروزه
فرهنگ نامهای ایرانی

پدرزه

پدرزه
بهره بهر پدمه حصه، هر چیز که در رومال و لنگی بسته شده باشد طعامی که آنرا در رومال ولنگی بندند و از جایی بجایی برند زله پرزه
فرهنگ لغت هوشیار

پیر زه

پیر زه
چیزی که در لنگدستمالازار بند یا پارچه ای بندند و از جایی بجایی برند
فرهنگ لغت هوشیار

پیرزا

پیرزا
آنکه از پدر و مادری علیل یا سال خورده به وجود آمده، آنکه در بدو تولد تن رنجور و چهره ای پرچین و چروک مانند پیران داشته باشد
پیرزا
فرهنگ فارسی عمید

پدرزه

پدرزه
پدمه، بهره، حصه، طعامی که در سفره یا دستمال ببندند و از جایی به جای دیگر ببرند
پدرزه
فرهنگ فارسی عمید