معنی پوست انداختن پوست انداختن پوست از تن به در کردن، بدل کردن پوست مثلاً پوست انداختن مارکنایه از کار بسیار سخت انجام دادن و از خستگی به ستوه آمدن تصویر پوست انداختن فرهنگ فارسی عمید