معنی پار پار - فرهنگ فارسی عمید
معنی پار پار
پار پار
پاره پاره، جامه یا پارچه یا چیز دیگر که بیشتر جاهای آن دریده و ازهم گسیخته باشد، لت لت، ژنده ژنده
تصویر پار پار
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پار پار
پاره پار
پاره پار
رجوع به پاره پاره شود. - پاره پار شدن، پاره پاره شدن: فراوان بگشتند در کارزار همان تیغ با گرزشد پاره پار. فردوسی. - پاره پار کردن، پاره پاره کردن: بفرمان آن خسرو نامدار بکردند از آن پس ورا پاره پار. فردوسی
لغت نامه دهخدا
پارپار
پارپار
پاره پاره، لخت لخت، لت لت: دین زردشت آشکار شده پردۀ رحم پارپار شده، سنائی
لغت نامه دهخدا
پارپار
پارپار
موضعی به شمال شرقی فارس میان راه قطری و سعیدآباد سیرجان
لغت نامه دهخدا
پدر وار
پدر وار
مانند پدر همچون پدر: (پدر وارش از مادر اندر پذیر وزین گاو نغزش بپرور بشیر) (فردوسی)
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.